دل چو به غم شاد زیست، مهر و وفا از او طلب


غم چو گو ۰۰۰ رفت، برگ و نوا از او طلب

یا به دعا غیر درد، از در ایزدی مخواه


یا به طلب اگر خوشی، برگ و نوا از او طلب

جون روش عهد ما، کرده فلک واژگون


تشنه رسی چو خضر، زهر فنا از او طلب

آن که کشید یک شراب، زو مطلب درد و صاف


وآنکه خورد نوش زهر، درد و دوا از او طلب

از چه روی به نزد شیخ، جانب عرفیم شتاب


مطلب اگر های و هوی است، خیز و بیا از او طلب